زنان شاغل و رضایت از زندگی

یلدا زبردست

   آدمی در خانواده الفبای اجتماعی شدن و فرهنگ پذیری را می آموزد و برای ورود به اجتماع بزرگتر آماده می شود . خانواده واحد اصلی اجتماع است و در نتیجه به توجه ویژه ای نیاز دارد. خانواده نخستین نظام نهادی عمومی است که برای رفع نیازمندی های حیاتی و عاطفی انسان و بقای جامعه ضرورت تام دارد و از همه نهادهای اجتماعی طبیعی تر است . خانواده پایه و اساس هر اجتماع بزرگی است . اگر خانواده بتواند نقش خود را در سازندگی فرد و اجتماع به خوبی ایفا کند به رشد، تحول و تکامل این دو کمک شایانی کرده است .

   همین موضوع ضرورت توجه به نهاد خانواده در قالب ازدواج و پرداختن به مسائل و مشکلاتی که خانواده دردنیای امروز با آن دست به گریبان است را بیش از پیش آشکار می سازد . ادبیات موجود در زمینه جامعه شناسی خانواده، این نهاد تأثیرگذار بر حیات فردی و جمعی اجتماع را از جنبه های مختلفی مورد واکاوی قرار داده و می دهد. مسائل جدیدی که امروز خانواده ایرانی با آن روبروست از قبیل طلاق عاطفی[1] ، فرزند سالاری ، نادیده گرفتن نقش جنسیتی زنان، تعارض میان ارزشهای سنتی و مدرن درون خانواده ، رضایت از روابط زناشویی ، خشونت خانگی ، ... توجه ما را بیشتر به این موضوع جلب می کند که قلب جامعه سالم ، خانواده سالم است ، عوامل مختلفی بر استحکام و دوام خانواده تأثیر می گذارند که از جمله آنها رضایت  از زندگی است . (حسینی ، 1377) چرا که در صورت وجود رضایت در خانواده است که زوجین می توانند آرامش و احترام متقابل را در زندگی تجربه کنند و با آرامش و رضایت خاطر آنها، فرزندان نیز در خانواده به خوبی تربیت می شوند که آثار خود را در جامعه نشان خواهد داد. رضایت از زندگی یکی از مهمترین عوامل اثرگذار بر عملکرد خانواده می باشد. نبود رضایت در زندگی باعث مشکلات و اختلاف های زیادی در بسیاری از زمینه ها می شود .

به طور کلی رضایت از زندگی، بعد ذهنی یا همان تصویری است که فرد از کیفیت زندگی خود دارد . یا بنا به گفته دینر ارزیابی کلی شناختی از شرایط، وقایع و فعالیت های زندگی است و بیشتر از خصوصیات شخصیتی افراد ناشی می شود و متأثر از شناخت و قضاوت فرد در خصوص شرایط و وضعیت کلی زندگی اوست. بر این اساس رضایت  از زندگی که یک مسئله مهم در ازدواج است، یک نوع خصوصیت فردی زن و شوهر محسوب می شود و انطباق میان وضعیتی که وجود دارد و وضعیتی که مورد انتظار است می باشد . ینچ[2] و همکاران او (1974) معتقدند که رضایت وقتی وجود دارد که وضعیت موجود فرد در رابطه با آنچه که وی انتظار داشته مطابق باشد . عامل های زیادی می تواند در میزان رضایت از زندگی مؤثر باشد از قبیل بلوغ فکری و عاطفی زوجین ، داشتن تحصیلات و طبقه مشابه یا طرز فکر مشابه، مسائل اقتصادی و اجتماعی، برقراری روابط اجتماعی، مسائل مذهبی و عقیدتی . از میان تمام این عوامل ، تأکید بر اشتغال زنان به عنوان یکی از عوامل اثرگذار بر خانواده در سه دهه اخیر است . گرچه حضور فعال زن در اجتماع و ارتباط با مردم، زنان شاغل را از حالت محدود و گوشه گیری خارج می کند اما آنان را مجبور می کند که در شرایط خاص زندگی کنند و نقش های مختلفی را ایفا کنند . علاوه بر این دگرگونی نقش های اجتماعی و خانوادگی زنان شاغل باعث ایجاد تنش و فشارهایی در آنها شده که در نهایت کاهش رضایت از زندگی را ممکن است در پی داشته باشد .

تحقیقاتی که در داخل و خارج از ایران در رابطه با سنجش وضعیت رضایت از زندگی از ابعاد مختلف، علی الخصوص از نظر شاغل بودن یا نبودن زنان و یا صفات و ویژگی های شخصیتی زوجین انجام گرفته نشان می دهد که در مجموع زنان شاغل رضایتمندی بیشتری دارند که این به دو عامل بر می گردد :

1- در اختیار داشتن منبع کنترل درونی[3] در مقایسه با زنان خانه دار . (اگوسینی و اسپانهول ، 1993) به این معنی که زنانی که در آمد بیشتری دارند بیشتر در تصمیم گیری ها سهیم می شوند و از قدرت عمل و استقلال بیشتری برخوردارند ، همچنین اعمالی که خارج از کنترل زنان است نقش مهمی در رضایت  از زندگی دارد . به عبارت دیگر افرادی که دارای منبع کنترل بیرونی تر هستند میزان رضایت کمتری دارند . (این عامل در تحقیق مادن 1999 ،اسدخانی 1378 و موسوی 1385 تأیید شده)

2- مشارکت در امور منزل توسط همسر و فرزندان. به این معنی که همسران زنان شاغل در تربیت فرزندان و امور خانه داری به آنها کمک می کنند در نتیجه رضایت آنها از زندگیبالاتر می شود . البته ناگفته نماند که اشتغال تمام وقت زنان ، اضطراب والدین در مورد رفاه کودک را افزایش داده و لذا بر روابط  آنها تأثیر منفی دارد . (این عامل در تحقیق عنایت 1378 و اسدخانی 1378 تأیید شده) . از طرف دیگر یافته ها نشان می دهد رضایت زنان با افزایش سن کاهش می یابد و زنانی که دارای فرزندان کمتر هستند رضایتشان بیشتر است و هر چه طول مدت ازدواجشان بیشتر شود رضایتشان کاهش می یابد .

 می توان گفت ازدواج در جامعه متغیرِ امروزی یک پدیده پیچیده است . انسان ها به دلایل مختلفی ازدواج می کنند در کنار تمایلات جنسی، که مسائل اولیه هستند، عشق، امنیت اقتصادی، فرار ازتنهایی و داشتن فرزند از جمله عواملی محسوب می شوند که می توانند باعث گرایش یک شخص به ازدواج شوند . از طرفی رضایت از زندگی از عوامل بسیار مهم در زندگی است، در صورت وجود آن در زندگی و خانواده ، زوجین می توانند روی آرامش خوشبختی را ببینند و با آرامش و رضایت آنها، فرزندان نیز درخانواده به خوبی تربیت می شوند. اگر بخواهیم رضایت را در خانواده ایجاد کنیم باید به دنبال عواملی باشیم که موجب ایجاد رضایتمندی می شود و خانواده ها را به سوی آن ترغیب کنیم .

بر اساس یافته های به دست آمده از تحقیقات مختلف زنان شاغل از رضایت بیشتری برخوردار می باشند. پس می توان گفت یکی از عوامل اثرگذار بر رضایت از زندگی زنان، اشتغال آنان است. زمانی که زنان از زندگی خود رضایت داشته باشند خانواده از استحکام بیشتری برخوردار می شود و آنها می توانند با مسائل و مشکلات به درستی برخورد کنند و از آسیب ها در امان بمانند . بنابراین به نظر می رسد که لازم است به بعد اشتغال زن علی الخصوص در جامعه امروز (با توجه به افزایش تعداد زنان تحصیل کرده و خواهان کار در بیرون از خانه) با توجه به آثار مثبت آن در خانواده توجه بیشتری شود . به طور کلی بیرون رفتن زن از خانه و چند ساعتی از روز را در اجتماع بودن باعث می شود که رفتار وی در خانواده هم تحت تأثیر قرار گیرد و وظایف مادری و همسری را هم به نحو بهتری انجام دهد. تأثیری که اشتغال زنان بر رضایت  از زندگی (چه از جهت منفی و چه از جهت مثبت) می گذارد آن چنان ابعاد وسیع و گسترده ای به دنبال دارد که بسیاری از جامعه شناسان، روانش شناسان و اقتصاددانان را به پژوهش در این زمینه وا می دارد . به نظر می رسد که زنان هنگامی که به استقلال مالی می رسند، آرامش خاطر بیشتری دارند و همین آرامش خاطر در کنار سهولت زندگی با توجه به تأمین معاش خانواده از طرف هر دو زوج تأثیر بسزایی بر روابط با همسر، بچه ها و سایر اقشار جامعه می گذارد که باعث به وجود آمدن رضایت  از زندگی می شود . اگر چه مشکلاتی هم در رابطه یا اشتغال زنان وجود دارد که ممکن است آنها را در ایفای همزمان نقش مادری، همسری و شغلی دچار تنش سازد .

در پایان لازم به ذکر است که عوامل متعدد دیگری هم وجود دارند که منجر به بهبود کیفیت زندگی زناشویی و افزایش رضایت از آن می شوند از قبیل مهارت ارتباطی[4] ، عوامل شناختی[5] ، هیجانی ، حمایت خانوادگی و اجتماعی و ... که اهمیت موضوع، ضرورت پرداختن به هر یک از این عوامل را در قالب کارهای تحقیقاتی بیشتر روشن می سازد .

 

 

 

منابع :

  • اسدخانی ، علی (1378) بررسی رابطه بین میزان رضایت از زندگی زناشویی و رابطه آن با تنش جنسیتی در زنان شاغل متأهل شهر تهران .
  • علاسوند ، فریبا (1382) ، زنان و حقوق برابر : نقد و بررسی کنوانسیون رفع تبعیض علیه زنان و سند پکن ، تهران ، شورای فرهنگی زنان .
  • ترنز ، جاناتان ، اچ (1387) ساخت نظریه جامعه شناختی ، ترجمه عبدالله لهایی زاده ، تهران ، انتشارات نوید .
  • هالفورد ، د . ک (1384) زوج درمانی کوتاه مدت ، ترجمه مصطفی تبریزی ، مژده کاردانی و فروغ جعفری ، تهران ، انتشارات فرا روان .
  • ساپینگتون ، ا . ا (1382) بهداشت روانی ، ترجمه حمیدرضا حسین شاهی برواتی ، تهران ، انتشارات روان .
  • Aogstini , p . and spanhol , R . (1993) Locus of control and marital satisfaction Journal psyalogy , 14 – 24 .
  • Hull , D (1996) . marriage as apure relationship . Journal comparative family studie , 27 , 1-12 .
  • Malaeky , R . (1990) . marital relationship and canadiun womanin the urbar foree znternational of sociology of the family , 20 , 163 – 164 .
  • Twenge . J.M. compbell , wok & foster . C.A(2003) parenthood and matrialstatis faction . Journal of marriage and family . vol . 65 , 574 – 584 .
  • Spuse and Justment naaaritalad sinba , p : 8 mukerjec , No (1990) .

 

 


[1] - Emotional Divorce

[2] - winch

[3]- Internal Control Resource

[4] - Relationship Skillful

[5] - Cognitive Factors